اول: تا چند ساعت دیگه دارم میرم نایاگرا، دفعۀ پیش که رفتیم یخ بندان بود، این دفعه ولی گمانم خیلی بهتر باشه و با اینکه بدجوری سرما خورده ام، امیدوارم خوش بگذره.
دوم: نزدیک 18 تیره و دارم خاطرات اون روزها رو مرور میکنم، اگه وقت شد، شاید چند قسمت "اوهام ماضی" نوشتم تا یاد اون روزها رو زنده کنم
سوم: پریروز که رفته بودم بیمارستان (البته برای یک کار مربوط به پروژه ام نه به خاطر مریضی)، توی اتاق کناری جایی که من کار می کردم، داشتند اجزای لاشۀ خوکی را که بعد از عمل (البته عمل جراحی برای مقاصد تحقیقاتی نه برای معالجۀ خوک بدبخت) تکه تکه کرده بودند، بسته بندی می کردند تا برای تیم های دیگر که آن ها را لازم دارند، بفرستند! از دیوار شیشه ای اتاق، تمام این ماجرای تهوع آور را زیارت کردیم. جای شما خالی!
چهارم: الان یک مصاحبۀ جالب رو سی-بی-سی داره پخش میکنه با یک اسقف در مورد رواج پدوفیلی بین کشیش ها! به امید روزی که همچین مصاحبه ای را در مورد پدوفیلی در آخوندها (که فکر می کنم بسیار بیشتر از این مورد در بین کشیش ها است)، از تلویزیون ملی ایران ببینیم
دوم: نزدیک 18 تیره و دارم خاطرات اون روزها رو مرور میکنم، اگه وقت شد، شاید چند قسمت "اوهام ماضی" نوشتم تا یاد اون روزها رو زنده کنم
سوم: پریروز که رفته بودم بیمارستان (البته برای یک کار مربوط به پروژه ام نه به خاطر مریضی)، توی اتاق کناری جایی که من کار می کردم، داشتند اجزای لاشۀ خوکی را که بعد از عمل (البته عمل جراحی برای مقاصد تحقیقاتی نه برای معالجۀ خوک بدبخت) تکه تکه کرده بودند، بسته بندی می کردند تا برای تیم های دیگر که آن ها را لازم دارند، بفرستند! از دیوار شیشه ای اتاق، تمام این ماجرای تهوع آور را زیارت کردیم. جای شما خالی!
چهارم: الان یک مصاحبۀ جالب رو سی-بی-سی داره پخش میکنه با یک اسقف در مورد رواج پدوفیلی بین کشیش ها! به امید روزی که همچین مصاحبه ای را در مورد پدوفیلی در آخوندها (که فکر می کنم بسیار بیشتر از این مورد در بین کشیش ها است)، از تلویزیون ملی ایران ببینیم
No comments:
Post a Comment