Friday, May 25, 2007

فریاد رسی نیست

این عکس رو که دیدم ناخودآگه یاد این شعر افتادم


شب بر سر من جز غم ایام کسی نیست --- می سوزم و می میرم و فریاد رسی نیست

فریادرس همچو منی کیست در این شهر --- فریاد رسی نیست کسی را که کسی نیست

بیمارم و تب دارم و در سینۀ مجروح --- چندان که فغان بر کشم از دل نفسی نیست

آن میوه جانبخش که دل در طلب اوست --- زینتگر شاخی است که در دسترسی نیست

بیش است ز ما طالع آن مرغ گرفتار --- کو را قفسی باشد و ما را قفسی نیست


توضیح: عکس از اینجا برداشته شده و این شعر حسین پژمان بختیاری رو که کاملش یادم نمیومد از وبلاگ حمید نخجیری برداشتم



No comments: