ضرب المثل معروف مرگ حق است را حتما شنیده اید و معنای معمولش را هم حتما می دانید. این را داشته باشید که از نقلش در اینجا منظوری دارم. دیروز اول ژون، اتفاقی افتاد که انگیزۀ نوشتن این پست شد. دیروز فردی به نام جک کوورکیان که یک کهنه سرباز جنگ ویتنام و یک پاتولوژیست معروف است از زندان آزاد شد. جرم او معاونت در خودکشی افرادی بود که به دلیلی از ادامۀ زندگی منصرف شده بودند و قصد خودکشی داشتند. ظاهرا او به صد و سی و پنج نفر کمک کرده که خودکشی کنند. حالا او در سن هشتاد سالگی در حالیکه به هپاتیت سی مبتلاست و امیدی به زنده ماندن او برای بیش از یک سال دیگر وجود ندارد، از زندان آزاد شده و قصد دارد باقی عمر را صرف مبارزه برای قانونی کردن "حق مرگ" کند. بازماندگان کسانی که او به آنها کمک کرده برخی معتقدند که او جنایتکارست و برخی او را فرشتۀ نجات می دانند. می خواستم ببینم آیا به نظر شما "مرگ حق است؟" و دکتر مرگ (لقبی که به این پاتولوژیست پیر داده اند) فرشتۀ نجات است یا قاتل؟ تصور حالاتی را که یک انسان ممکن است به کمک چنین پزشکی نیاز پیدا کند به عهدۀ خوانندۀ احتمالی می گذارم
پی نوشت: به نظر من "حق مردن" یکی از طبیعی ترین حقوق انسانی است و وجود ساز و کار قانونی برای خودکشی لازمۀ یک جامعۀ آزاد است. کسی که به بیماری لاعلاجی مبتلاست و هر روز زندگی برایش قرین رنج و عذاب است، چرا باید به خاطر اعتقادات جامعه یا خودخواهی اطرافیانش، این رنج هر روزه را تحمل کند؟
پی نوشت: به نظر من "حق مردن" یکی از طبیعی ترین حقوق انسانی است و وجود ساز و کار قانونی برای خودکشی لازمۀ یک جامعۀ آزاد است. کسی که به بیماری لاعلاجی مبتلاست و هر روز زندگی برایش قرین رنج و عذاب است، چرا باید به خاطر اعتقادات جامعه یا خودخواهی اطرافیانش، این رنج هر روزه را تحمل کند؟
No comments:
Post a Comment